Gole Farhang

Thursday, February 08, 2007

انشاء کوتاه که درباره نژاد پرستی را نوشتم

Lotfan beh man beguyi darbaareh khataahaa ro keh kardeh am. :)

وقتي‌ درباره نژاد پرستي‌ را فکر ميکنند خيلي‌ از امريکايها جمعيت هاي کو کلوخ کلان در جنوب را به يادشان مياورند يا ‏جنايت ها عليه عدم مردم سياه در گذشته. اصرار ميکنند که زمانيها تغيير داده اند و چون قانونها اکنون بسياري از ‏اين جنايت ها را جلوگيري ميکنند، آمريکا نژاد پرست ديگر نيست. اما بيشتر از بيشتر واضح ميشود که اين را راست ‏نيست. از راهيي‌ وشتناک خانوادهي‌ هاي سياه را که در وقت حادثه بد کاترينا نميتوانستند بگريزند تا نگاه هاي ‏بدگماني‌ بيندازد به زن از خاور ميانه که روسريي‌ مثلمان ميپوشد، هر روز ميبينم که حتي‌ اکنون نژاد پرستي‌ در آمريکا ‏پيشرفت مي‌کند. جنايت ها مثل انهاي کو کلوخ کلان نقانوني‌ هستند اما جريان متضمن تسب نژاد و تنفر درباره ‏فرهنگها و نجادها ديگر هنوز اقامت ميکنند، گرچه عملهاي نژاد پرستي‌ که همراهش ميبرند اکثرا محيل تر هستند از آنها ‏از جنوبيها نسبت به مردم سياه در 1900ها.

نژاد پرستي‌ از امروز همانقدر حقيقي‌ است و نتيجه هاي آن روزانه احساس ميشوند در زندگيهاي آنها که تاثير ميکنند. نه تنها از رنگ پوسته شامل ميشود بلکه هم فرهنگ و ‏مليت و فرق زبانها. عدم با نام خانوادگي‌ خارجي‌ را محتمل‌ کمتر است اجير بکند از عدم که بطور مساوي شايسته است که نام خانوادگي‌ "‏نرمال" و امريکاي تر دارد. ‏پليس محتمل تر استند عدم با پوستهي‌ تيره تر گمان بکنند وقتي‌ جنايتي‌ است و مرد اسپانيولي‌ يا سياه پوست که نقض ‏قانون کرده است معمولان با حکم زمان تر در زندون رو برو ميشود که مرد سفيد که مرتکب جرميي‌ همان شده است. عمله ها که انگليسي‌ خوب حرف نميزانند احترام همان به همکار هاي امريکاي دريافت نميکنند.

نظر سنجي‌ اخير از "CNN" نشان ميدهد که اکثريت امريکاي ها باور ميکنند که نژاد پرستي‌ در اين کشور سرمر است اما تنها ‏اقليت خورد باور ميکنند که آنها خودشان نژاد پرست هستند. بدينشان تقصير را بگردن ديگران ميگذارد و هيچ کس تقصير خودش درک مي‌کند. ‏ممکن است که عدم درباره مساله اي نژاد پرستي‌ را سرش ميجنباند اما وقتي‌ زن در سوپرمارکت مي‌گذرد کي‌ در بچه هاش ‏را توي اسپانيولي‌ دارد حرف ميزند عزم آينده بتلخي‌ شکايت مي‌کند که زن زبان متفاوت انگليسي‌ جرات ميکرد حرف ‏ميزند. ‏نمايش تعصبش محيل مينمايد پس اين عدم به خودش متفاعد مي‌کند که نژاد پرست نيست و مشکل ادامه ميدهد.

من اين نژاد پرستيي‌ نه تصديق شده را در محليه ام چنين بار ديدباني‌ کرده ام اينجاي رومولاند و بلاوه در پرتغال آباد. ‏وقتي‌ اينجا اسباب کشي‌ ميکرديم همسايه زني‌ به ما گفت که خانواده امان يگانه پسرها را در محله داريم اما دير تر ‏کشف ميکرديم که چهار تا پسري ميکرد توي خانواده چند خانه از خودمان. ‏ولي‌ مکزيکي‌ هستند پس در عقيدهي‌ اين زن ظاهرا نميشمرنند.

همسايه سفيدمان با دشمنيي‌ مشهود صبحت ميکنند درباره همسايه مکزيکيش آنها را کليشه کنه از قاچاقچي‌ مواد مخدر و ‏جنايي‌. ‏"شغل هايمان را ميدوزدند و پول امان را برگشت در مکزيک ميفرستند،" شکايت ميکنند. ‏اما حتي‌ وقت اين چيزها ميگويند پدرها مکزيکي‌ خيلي‌ سخت دارند کار ميکنند، تاوه سقف سنگين در زير آفتاب بر داره، ‏خانه را سازه، ظرفها را شويه و همهي‌ کار واجب را انجام کنه که آنها کي‌ شکايت ميکنند ابدان انجام ميکردند.

و هنوز گرچه ممکن است که اين مردم همان اعتراف خواهند کرد که نژاد پرستي‌ در آمريکا هنوز مشکل است، اصرار ‏ميکنند که خودشان نژاد پرست نيستند. ميگويند که تنها ميخواهند که همسايه با پوستهي‌ قهويي‌ را "برگشت در کشورشان" خواهند رفت و "کيفيت زندگي‌ امان را متوقف کنند خراب بکنند" و درباره دلالت هاي حرفشان را فکر نميکنند و ‏علاقمند نهستند.

در وقت گفتگو ما در اسپانيولي‌ خيلي‌ دوستان مکزيکيي‌ من بي‌ پرده اظهار کرده اند که حتي‌ در محليهي‌ خودشان خوش ‏آمد اينجا احساس نميکنند. "ميدانيم که مردم سفيد ما را اينجا نميخواهند... و ميدانيم که فکرشان ميکنند که همه ما ‏غيرقانوني‌ ايم و فقط پولشان را ميخواهيم ببريم،" يک زن به من گفت که خيلي‌ خسته بود بعد از روز طول کار. ‏دشمني‌ و رنجش در لحن از خيلي‌ امريکاي که رو برو ميشوند دوستانم و مکزيکيهاي ديگر اينجا ميشنوند و هم اظهار هاي ‏موهن و طعنه اميز که درباره آنها و خانواده اشن نظر مي‌کند. ‏مانند تبعهي‌ درجه دوم رفتاري ميشوند گرچه آنها است که اقتصاد در کاليفرنيا را تقويت ميکنند چونکه کارها مهر ترين را ‏انجام ميکنند.

مثلمان ها جمعيت ديگري را هستند که دائما تبعيض بدتري را رو برو ميشوند. بخشي‌ بزرگ از اين نابرداري از ‏عقيدهي‌ ديني‌ اشان را است اما مثلمان ها تعصب نژاد را هم روبرو ميشوند چون خيلي‌ را از خاوره ميانه يا افريقا يا ‏آسيا هستند. ترکيب آنها را سبب ميشود هدف دوبرابر براي تبعيض و اشتلم بشوند. ‏اگر هواپيما ربا باصطلاح در 9/11 از سفيد پوسته کرده بودند با لهجه تماماي امريکاي آيا مردم از آمريکا به همه مرد با ‏پوسته سيفد و چشم ابي‌ را تماسها ميکردند مانند تروريست پتانسيل؟ نه، باور نميکنم. ‏اما دولت امريکاي ميدانست که مردم در اين کشور براي منطق مزخرف همان را باور ميکردند درباره عدم هاي رنگ ‏پوسته ديگر. ‏و درست ميشد - اکنون هر مرد قهوهي‌ پوسته را که لهجه يا ريش دارد با ترس و بدگماني‌ را رفتاري ميشود.

فقط در وقت پارسال درهرجا از کاليفرنيا تا اريزونا تا نيو يرک زياد تا هواپيما در آمريکا بر ميگردانند بشوند و مسافر ها ‏برگشت در فرودگاه بر طرف ميشودند. ‏در نزديک به همه موردها را آنان که طرف ميکردند قهويي‌ پوسته دارند از آسيا يا امريکاي لاتين يا خاور ميانه. آنها را ‏مجبور ميشودند هواپيما ترک بکنند حقيقتا چون مسافرهاي ديگر با آنها رد ميکردند پرواز بکنند به علت کاملا از رنگ ‏پوستهيشن - پس طعمه ها از پارانوياي نمعقول مسافرهاي ديگر را ميشودند. ‏هم زيدشونده موردهاي مشابه را در اتوبوس ها و حمل ونقل ديگر ميشوند. ‏يک زن خاور ميانهي‌ کوشيد تاکسي‌ را بگيرد اما هر راننده از پهلوي يو سرعت راند و براي يو متوقف نميکرد. وقتي‌ ‏بالاخره يک تاکسي‌ به يو رسيد و زن پا گرفت راننده يو را طعنه ميزد به يو پرسيده کجا اساما بين لادن زندگي‌ مي‌کند و ‏سوال هاي ديگر مشابه چون سيماي خاور ميانهي‌ را ميداشت و هيجاب را ميپوش.

يک دليل که نژاد پرستي‌ را ساخت اه بجنگ است که معمولان آنان که آن را وارار ميکنند نميخواهند عوض بشوند. ‏احساس دروغي را خوشش ميداند که نژاد خودشان را از ديگرها برتر است و هم زندگي‌ آسان را فايده ميبرند که مردم ‏نژاد ديگر را مطيع و تبفه خادم مجبور ميشوند. ‏اما با اينحال چنانکه نظر سنجي‌ را نشان ميدهد خيلي‌ کم مردم مايل هستند از نژاد پرستي‌ را تصديق بکنند، پس ‏ياداور پيوسته را که اعمال هايشان نسبت به مردم رنگ پوسته و فرهنگ ديگر را نژاد پرستي‌ براستي‌ هستند دست کم ‏ميتواند آنها جلوگيري بکند تا آنجا رفته که وگرنه ميکردند. ‏براي اينکه نژاد پرستي‌ بجنگيم هم بايد کار مي‌کنيم آنان پرورش بدهيم که از جهل در رشتهي‌ تعصب و بدگماني‌ را گرفته ‏ميشودند نسبت به مردم که ديگري هستند.

Violeta del mar at 5:20 PM

6comments

Monday, February 05, 2007

‏سوال درباره فميل

هنوز " فميل " استفاده مي‌کنم و خيلي‌ دوستش دارم. الفباي فارسي‌ کافي‌ خوب نميدانم پس کمکم مي‌کند که حجيم ‏را درست مي‌کند. اما سوال دارم براي آنها که فميل را زياد استفاده ميکنند... چقدر الف مادها را متونم ماشين ‏بکنم ؟ هم چقدر برنامه را مي‌تونم تاسيس بکنم براي اينکه با صفحه کليد فارسي‌ ماشين مي‌کنم، نه صفحه کليد انگليسي‌ ؟ اگر جواب از اين سوال ها ميداني‌، لطفا به من بگويي‌ ( گرچه اميدوارم که فارسيم ميتواني‌ بفهمي‌ ! ‏ميدانم که خيلي‌ اشتباه مي‌کنم !) خيلي‌ ممنون !

راستی چه فکر میکنید درباره صفحه ارایی این بلاگ؟ زیادی قرمز یا اشغال است یا خوب اه؟

Violeta del mar at 3:33 AM

5comments

Saturday, February 03, 2007

فِکرایِ بی نظم

بِبَخشین کِه طول کِشید دَر این بلاگ نِنِوِشتِه ام...اکنون زِندِگیَم خِیلی مَشغول اِه. عمَل گَرا بَرایِ صُلح هَستَم پَس چُنکِه اِمکانی است کِه دولَتِ امریکا بِه ایران حَملِه خواهَد کَرد خِیلی است انجام بِکُنَم. اِعتِراضِ بُزُرگ را این فَروَردین ارایش میدِهیم و شِکایَتها را تَحویل میدِهیم. والّاه نِمیدانَم اگَر این تلاش ها انقَدرِ خواهَند تفاوت کَرد اما میکُنَم هَمِه چیز کِه میتَوانَم جَنگِ دیگَر مُتِوَقِف بِکُنَم.

از مَدرِسِهِ متوسطِه ماهِ جونِ پیش فارِغ تَحصیل شُدِه ام پَس بدیهی است کِه خِیلی ادَمها بِه مَن میپُرسَند ایا دَر دانِشگاه خواهَم رَفت. اما فِکر نِمیکُنَم کِه میرَوَم اقَلّان نَه هَنوز. پیش از این نِویسَندِه بَرایِ انتِشارات هَستَم پَس وَقتِ کافی میخواهَم بِنِویسَم و میدانَم کِه اگَر دَر دانِشگاه فوران میرَوَم زیادی مَشغول هَستَم بَرایِ هیچ نِویسَندِه.

Violeta del mar at 5:53 PM

0comments